♥▓..:(setayesh):..▓♥
ashegoneh
از دیروز بعد از اون جریانی که توی مطلب قبلی گذاشتم خیلی ناراحت و عصبی بودم می ترسیدم عشقش بهم کمتر شده باشه داشتم دیوونه میشدم دلم می خواست زودتر باهاش حرف بزنم اما از شانس بد من مجبور شدم برم مهمونی اینم شده بود غوض بالا غوض براش پیام گذاشتم و بهش گفتم قرار برم مهمونی و تاشب نمی ایم و بهش گفتم که عاشقشم و امید وارم بابت دیروز منو بخشیده باشه تو مهمونی همش یادش بودم امیدوارم بودم بیام خونه و ببینم برام پیام گذاشته امدم خونه با استرس کامپیوتر رو روشن کردم و دیدم برام پیام گذاشته و گفته کجایی دارم دیونه میشم مردم بس گریه کردم بیا دیگه و اخرشم هم عاشقم و دوست دارممممممممممممممم از خوش حالی بال در اوردم و تو دلم گفت برات می میرم عمرم اینم از داستان امروز ما بوسسسسسسسسسسسسسسسسسس
نظرات شما عزیزان:
Design By : P I C H A K . N E T |